گل نرگس گلی است که فقط با او بهار میشود و با او فقط بهار میشود.
به همهی دوستان عزیزم توصیه میکنم از گوگل فاصله بگیرند و ان شاءالله دلایلش را در فرصتی دیگر به تفصیل بیان خواهم کرد.
لکن آن دوستانی که لطف داشتند و مطالب اشتراکی ما را follow میکردند میتوانند با افزودن این لینک در هر خوراکخوانی از جمله گودر از مطالب اشتراکی بنده آگاه شوند و البته کماکان بنده با ابزاری دیگر مطالب اشتراکی دوستان را دنبال میکنم.
به امید اینترنت بدون گوگل!
در تعریف سخی آوردهاند: «آن که هر چه سائل از او درخواست کند دریغ ندارد.»
و در مورد کریم آوردهاند: «آن که حاجت را برآورده کند پیش از آنکه از او درخواستی بشود.»
و کریم آن است که در عوض رد نکردن چراغ قرمز پاداش میدهد. اگر تخلفی بشود شرایطی مهیا میکند تا متخلف غافل به خود آید و منتظر فراری میماند تا نیت بازگشت کند و او را برگرداند.
پ.ن: مردی خدمت رسول الله-صل الله علیه و اله و سلم- رسید و عرضه داشت
آیا در روز قیامت خداوند به حساب ما رسیدگی میکند؟ فرمود بلی. دوباره
پرسید آیا خود خداوند به حساب ما رسیدگی میکند؟ فرمود بلی. و چند بار این
سوال را پرسید. درنهایت لبخندی زد و گفت:
«کریم اذا قدر عفی»
امسال هم مانند سال پیش این توفیق را داشتم نخستین عید دیدنیام تجدید پیمان با امام و شهدا باشد. حس خوبی است در روزهای نخست سال با امام و شهدا بودن و شاید از آن خوشتر این است که ببنی بسیارند کساتی که در این احساس خوش با تو شریکند. پنجه در غرفههای ضریح امام امّت بیندازی و بگویی اماما! من فرزند آنهایم که گفتی در کوچهها خاکبازی میکنند. ما با اینکه تو را ندیدیم هل من ناصرت را پاسخ دادیم و فرزندت را رها نکردیم. شکایت کنی از آنها که نان و نمک او را خوردند و نمکدان شکستند. آنها که به واسطه پیوندهای نسبی و چند رو همراهی با تو نام تو آرمانهایت را مصادره کردند سعی کردند آنچه در قلب امت اسلام حک شده محو کنند. حاشا! امروز نام و آرمانهای امام بسیار پررنگتر در سینهی نسل پنجم انقلاب حک شده و تلاش این خائننان آب در هاون کوبیدن است.
و عجب قطعهای است این قطعه از بهشت فاطمه(س) که شهدا در آن آرمیدهاند. چه در بهار و چه در پاییز حال و هوای بهاری دارد. انگار ته انگار که این جا قبرستان است. تنها چیزی که در آن دیده میشود زندگی است و بس. شهیدان زندهاند الله اکبر! همه جایش همان است جز آن قطعه که شهدای غریب فرزندان فاطمه آرمیدهاند.
لطفی که شهرداری لیبرال و بورژوا در حق اینها کرد. باز آنها که پدر و مادرشان جایشان میدانستند از تعرض این جماعت مصون مانده بودند اما باز هم مظلومیت نصیب آنها شد که پدر و مادرشان سالها چشم به در بودند که استخوانی، پلاکی و نشانی از آنها برسد و همانطور که گمنام جنگیدند و گمنام رفتند و گمنام ماندند و میمانند تا در روز موعود بپرسند از ما که با میراثشان چه کردیم؟
پ.ن: این شهرداریای که صاف میکند قبور شهدا و کنار آنها درختان مینیاتوری میکارد و ژیگول میکند برای ما قبور عزیزانمان را تا به خیال خودش برای مردهها(!!!) کاری بکند همان است که املاک مردم را بدون پرداخت حق و حقوقشان صاف میکند تا خیابان و بزرگراه بکشد و شهر را ژیگول کند به آن امید که برای زندهها(!!!!!) کاری کرده باشد!