مسمار

هنوز از زخم مسمار خون جاری است...

مسمار

هنوز از زخم مسمار خون جاری است...

مسمار
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

آخرین مطالب

۵ مطلب در مرداد ۱۳۸۷ ثبت شده است

خسته ام از دلتنگی​ها

خسته از نامهربانی​ها

خسته از گستاخی​ها

خسته از ناملایمی​ها

خسته از فراق

خسته از فراموشی​ها

خسته از در و دیوار این شهر

خسته از ریسه​ها و لامپ​ها

خسته از کاغذهای رنگی

خسته از میلیادهایی که خرج جشن تولد تو میشود و همین نزدیکی مردم از گرسنگی تا صبح بیداری میکشند و کمی آن طرف تر لالایی کودکان صدای بمب و انفجار است و کسی نمی داند که آیا فردا شب هم در کنار عزیزانش خواهد بود یا نه

خسته از دلبرکان زیباروی که در این شهر خودنمایی میکنند در کنار دیوارهایی که نام تو را در گوشه​ای از خود، پنهانی نگاه می​دارند

خسته از کسبه​ی محل که در جشن تولد تو شیرینی پخش می​کنند از آن پول هایی که با انبار کردن مایحتاج شیعیان تو جمع کرده​اند

خسته از کلمه​ی انتظار آن گاه که از زبان دله هایی میشنوم که شنیده​اند وقتی تو بیایی جیبشان خالی نخواهد بود

خسته از آنچه در علن می​شنوم و نام تو را در خفا

خسته از این همه سر کشی در برابر تو و افتخار به آن

خسته از آن هایی که جز به صعود نمی​اندیشند حتی اگر نردبانشان استخوان های خرد شده​ی مستضعفین باشد

خسته از آن ها که تو را می​خوانند تا بیایی حقانیت آن ها را اثبات کنی

خسته از آن هایی که تو را به نام خود سند زده اند

خسته از شکم باره هایی که هر صبح وقتی از تشک نرم و لطیف خود بر می​خیزند دنبال آن هستند که چگونه پول های باد آورده​شان را خرج تبلیغ برای آقایشان کنند تا بیاید و آنها را عزت بیشتر ببخشد و دشمنانشان را خوار کند

خسته از مسجد جمکران وقتی در آن صدایی جز صدای گدایان کاسب پیشه را نمیشنوم که طلب میکنند نان و پول و زن و خانه و ماشین و بهشت و حوریه ... و آنجا کسی یاد تو نیست


خسته ام خسته خسته

خسته از آن که کسی بیاید تا خستگی های مرا بروبد

و امروز هم صدا با تو می​شوم:

اللهمّ عجّل لولیک الفرج ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۸۷ ، ۱۸:۴۲
محمد علی
 

 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۸۷ ، ۱۶:۱۰
محمد علی

استادی داشتیم که می گفت: " اگر نفرت های آدمی را از او بگیرند عشقی در وجود او باقی نمی ماند." به عبارت دیگر هر کس بخواهد در وجودش نفرتی نسبت به هیچ چیز باقی نماند باید سینه ی خود از عشق ها خالی کند.

من از گفتن این مطلب دو منظور داشتم :

اول اینکه دیده شده گروهی از افراد تبلیغ می کنند که سینه ی آدمی جایگاه نفرت نیست و آدمی باید سینه ی خود را از نفرت ها بشوید ! خوب واضح است که اینچنین تفکری انسان را تبدیل به سیب زمینی می کند. اگر موجودی عاشق چیزی نباشد که انسان نیست (همان سیب زمینی پیشین !) اگر عاشق باشد یقیناً معشوقش اضدادی دارد در عالم و لازمه ی عشق به او نفرت است از اضداد آن و این قاعده استثنا ندارد و بزرگترین (تنها) معشوق عالم خداوند است که برای عشق به او هر آن چه در برابر اوست منفور است. پس در وجود هر آدمی چیزهایی محبوب و چیزهایی منفور است و این امری است اجتناب ناپذیر.

حال به نکته ی دوم می رسیم و آن اینست که در عشق و نفرت های خود بیشتر بنگریم. اگر از چیزی نفرت داریم ببینیم این نفرت حاصل عشق به چیست ؟ و در مقابل ببینیم عشق های ما، ما را به نفرت از چه چیزهایی سوق می دهد ؟ نکند که نفرت های ما ناشی از عشق های واهی باشد و عشق های واهی، ما را به نفرت از چیزهایی بکشاند که باید مطلوب ما باشند در زندگی. باید دانست که همیشه هستند کسانی که میخواهند عشق به خود و یا لااقل به چیزهایی که عشق دیگران به آنها موجب رسیدن به مطامعشان می شود و نفرت از دشمنان خود و هر آنچه موجب عدم دست یابی به مطامعشان می شود را در دل ها به زور بکارند. و دلی که خانه ی خدا باشد جز حبّ و بغض برای خدا درونش رخنه نمی کند.

استاد دیگری داشتیم که می گفت: "توپ دلت را به هرکسی پاس نده !"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۸۷ ، ۱۱:۲۸
محمد علی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۸۷ ، ۰۹:۵۸
محمد علی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۸۷ ، ۱۷:۰۴
محمد علی