مسمار

هنوز از زخم مسمار خون جاری است...

مسمار

هنوز از زخم مسمار خون جاری است...

مسمار
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

آخرین مطالب

... بالاخره می​رسیم. غرغر کنان یک سیب از توی ماشین برمی​دارم و به طرف ورودی می​روم...

آخه الآن وقت قبرستون رفتنه؟ ساعت 12 ظهر تابستون، اونم تابستون قم؟ به خودم می​گم عیب نداره اینا الآن محتاجند به تو. یاد اون موقعی بیفت که خودت حال و روز اینا رو داری. کمی آروم می​شم و به راه ادامه می​دم. ولی بازم تحمل گرما برام غیر ممکنه. به قول مادر و پدر، خوبه دختر نیستم والا چه طور می​خواستم چادر سر کنم؟! همین​طور که سیبم رو به نیش میکشم بی​توجه به قبور پایم رو با غرور روی قبرها می​گذارم و می​روم. یک باره احساس می​کنم صدای ناله و فریاد از قبرها بلند میشود :

«لا تمش فی الارض مرحا! تو نمی​دانی اینجا چه خبر است والا اینقدر آسوده در این دیار فانی نمی​چریدی! حیف که دست ما کوتاه است...»


آنان که می​دانند نمی​توانند و آنان که می​توانند نمی​دانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۸۷ ، ۱۱:۱۳
محمد علی

ما همه بی غیرتیم آینه در کربلاست...خواهر کوچک فلسطینی ام ما راببخش..! 

دلم گرفته...

برای مرکا

دختر یهودی

 شهر ک اسراییلی نشین

معالیه

که ۲۵ سال است

نه پدر دارد و نه مادر

ولی خاخام های صهیونیستی

بد جور هوایش را دارند!

دلم گرفته ...

برای کارا مصطفی

دانشجوی علوم سیاسی

که جوانان ناسیونالیست آلمانی

۲ گوش و ۱ چمشش را از او گرفتند

تا مادرش

 صفیه خانم

در استامبول سکته کند!

دلم گرفته...

برای شیخ صالح

امام جماعت شیعه منطقه صعده یمن

که ۱ ماه است

از زندان آزاد شده

به شرطی که فقط نماز بخواند

و نام اهل بیت(علیهم السلام) را به گور ببرد!

دلم گرفته...

برای اوکیناوا

که تنها در اتاق نشیمن نشسته

و چشم هایش به در خیر مانده

تا چه وقت اهالی خیابان اوزاکا بفهمند

 پیرمرد همسایه

۲ هفته است که مرده!

دلم گرفته...

برای عزیز الله

چوپان ۳۰ساله هراتی

که آدم بی دست و پایی است!

ازبس که هر روز

روی مین می رود!

دلم گرفته...

برای سوزانا

که شبها با سگ پیرش

در زیر پل می خوابد

و روزها برای چند سنت سکه

در مترو یی نزدیک برج های دوقلو

گدایی می کند

همانی که ۱۶سال

مدل عکاسی

سایت های پ/و/ر/ن/و بود!

دلم گرفته....

برای راغب موسوی

طلبه جوان عراقی

که خبر ندارد

روز اربعین

وهابی ها

حوزه علمیه شان

را منفجر خواهند کرد

و او ...

تنها شهید این فاجعه خواهد بود!

دلم گرفته...

برای انریکو

پسر ۶ساله سیسیلی

که سه سال است

پدرش ستوان روسینی

 گم شده!

و او هر روز از مادرش می پرسد

مامی مافیا یعنی چی؟

دلم گرفته...

برای دنی ۱۳ ساله

بچه محله فقیر نشین

سن سن دو نی پاریس

که صبح تاشب

 در منطقه اعیان نشین بلویل

دودکش خانه ها را پاک می کند

تا مادرش مجبور نشود

مثل زن همسایه

هفته ای ۳بار خود فروشی کند!

 دلم گرفته...

برای حنانه ۵ ساله

دختر شهید عثمان هادی

که از نوار غزه

به جای لالایی و قصه شب

۲۴ساعته

آهنگ بد صدای

شلیک گلوله

انفجار

ضجه

و مرگ را می شنود!

دلم گرفته...

از این همه درد

و درد،درد است

هر جای دنیا که باشد...



لینک اصلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۸۷ ، ۱۲:۴۹
محمد علی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

جناب حجت‌الإسلام آقاى حاج سید على خامنه‏اى دامت افاضاته

خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتداى انقلاب شکوهمند اسلامى هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانى که کردند ملت فداکار را منسجم‏تر و پیوندها را مستحکم‏تر نمود و مصداق «لازال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرجل الفاجر»[1] تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هرچه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هرچه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن على هستید و جرمى جز خدمت به اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنه انقلاب مى‏باشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه‏دار نمودند.امام خمینی و آقا بعد از ترور

اینان آنقدر از بینش سیاسى بى‏نصیبند که بى‏درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسىسوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است. اینان در این عمل غیرانسانى به جاى برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم‏تر و صفوف آنان را فشرده‏تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فداى امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند؟ آیا نمى‏دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهى کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهکار از دست مى‏رود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- افتخار مى‏کنیم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مى‏برند. من به شما خامنه‏اى عزیز، تبریک مى‏گویم که در جبهه‏هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوى الخمینى

 صحیفه‌ی امام؛ ج ‏14؛ ص 504

 

 



[1] مسند احمد؛ ج 2؛ ص 309؛ کنزالعمال؛ ج 1؛ ص 45؛ ح 115
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۸۷ ، ۱۱:۲۵
محمد علی

مهم نیست...

شناسنامه ات صادره از کجا باشد؟

وقتی شهرک صدر دارد می سوزد!

مهم نیست...

شناسنامه ام صادره از کجا باشد؟

وقتی دارم با این فاجعه می سازم!

حسان برادر نادیده ام!

خانه خراب ترین شیعه قلبم!

از همین جا…همین شهر لعنتی!

که به زور می خواهند

یکی از تیم های سرخش را

قهرمان جام خلیج فارس کنند!

و یکی از تیم های لا جوردی اش را

قهرمان جام حذفی!

دارم حذف شدن تو را می بینم!

تا به برکت

حذف شدن تو!

هیلاری کلینتون صدر نشین شود!

…واشنگتن عروسیه!


شهرک صدر….!

این جا باران نمی بارد

تا ما که ترسی از هیچ کس نداریم

جز خدا

به خدا هم فحش بدهیم!

و دقیقا می دانیم امروز

برنج صدری کیلیویی چند بوده..

ولی نمی دانیم شهرک صدر کجاست؟

و تازه اگر هم بدانیم

هر هر می خندیم!

و صبح تا شب

دودستی بر سرتان می کوبیم

که عرب ها حق تان همین هست!

تا صور اسرافیل

از آن ور آبها

با بی آبرویی تمام

بگوید:

- حسین (منظورش امام سوم ماست)!

حقش بود که کشته شد

چون عرب بود

و عرب ها حق شان همین هست.

این جا باران نمی بارد

و ما به خدا فحش می دهیم!

ایضا به …!

و فکر می کنیم ابرهای باران زا

از آمریکا می آیند!

همانطور که در عراق

هر روز باران می بارد


باران خون

حسان برادر نادیده ام!

خانه خراب ترین شیعه قلبم!

می دانم و می دانی

که حافظ اهل شهرک صدر نیست!

ولی این روزها غزل هایش را عجیب

از سینه زخمی تو می شنوم

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریق ما کا فریست رنجیدن...

این ها را نوشتم

تا اگر احیانا کسی پرسید

مذهب تو چیست!

رویم بشود بگویم:

…شیعه !


با تشکر از فریاد عدالت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۸۷ ، ۱۱:۴۳
محمد علی
نمی دانم چه می خواهم بگویم         زبانم در دهان باز بسته است
 

در تنگ قفس باز است و افسوس         که بال مرغ آوازم شکسته است
 

نمی دانم چه می خواهم بگویم         غمی در استخوانم می گدازد
 

خیال ناشناسی آشنا رنگ               گهی می سوزدم گه می نوازد
 

پریشان سایه ای آشفته آهنگ            ز مغزم می تراود گیج و گمراه
 

چو روح خوابگردی مات و مدهوش     که بی سامان به ره افتد شبانگاه
 

درون سینه ام دردیست خونبار            که همچون گریه می گیرد گلویم
 

غمی آشفته، دردی گریه آ لود           نمی دانم چه می خواهم بگویم
 

 

نمی دانم...
 

نمی دا...
 

نمی...
 

ن...
 

...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۸۷ ، ۱۰:۵۸
محمد علی

 

کسانی که پیکر پاک و مقدس رسول خدا(ص) را غسل دادند و در مراسم خاکسپاری آن حضرت نیز شرکت داشتند عبارت بودند از: علی بن ابی طالب(ع)، عبّاس عموی پیامبر، فضل بن عبّاس و صالح (آزاد کرده​ی پیامبر). بدین ترتیب، اصحاب رسول خدا(ص) جنازه​ی آن حضرت را در میان افراد خانواده​ی او رها کردند و تنها همین چند نفر عهده دار تجهیز پیکر رسول خدا شدند.

بنا به روایتی دیگر، علی(ع) همراه با فضل و قُثَم، فرزندان عبّاس و شقران (آزاد کرده​ی پیامبر)و بنا به قولی اسامة بن یزید، تمام مراسم تجهیز رسول خدا را به عهده داشتند و ابوبکر و عمر در این مراسم حضور نداشتند.*

در این وقت عبّاس عموی پیامبر به حضرت علی (ع) گفت: «یا بن اخی هَلُمَّ لاُبایعکَ فلا یَختَلِفُ علیکَ اِثنانای پسر برادر، پیش بیا تا با تو بیعت کنم، که از این پس کسی با تو مخالفت نخواهد کرد.

علی(ع) فرمودلنا بجهاز رسول الله شغلاکنون کار ما تجهیز پیکر پیامبر است.

در آن حال، انصار در سقیفه​ی بنی ساعده، برای تعیین رهبری از انصار گرد آمدند. این خبر به گروهی از مهاجران، ابوبکر و عمر و ابوعبیده و همراهانشان، رسید. اینان به سرعت به انصار در سقیفه ملحق شدند.

بدین سان، بجز خویشاوندان پیامبر، کسی پیرامون پیکر آن حضرت باقی نماند. آنان عبارت بودند از: علی بن ابی طالب(ع)، عبّاس بن عبدالمطلب(عموی پیامبر)، فضل بن عبّاس(پسر عموی پیامبر)، قُثَم بن عبّاس(پسر عموی پیامبر)، فضل بن عبّاس(پسر عموی پیامبر)، اسامة بن یزید(آزاد کرده​ی پیامبر)، صالح(آزاد کرده​ی پیامبر) و أَوس بن خَولی(از انصار). و تنها همین افراد بودند که غسل و دفن پیامبر را به عهده گرفتند.

اقامه​ی نماز بر جنازه​ی پیامبر بر همه​ی مسمانان حاضر در مدینه واجب عینی بود، یعنی بر یک​یک مسلمانان واجب بود.** نماز خواندن بر پیامبر(ص) مانند نماز بر جنازه​ی دیگران نبود و امام جماعت لازم نداشت؛ چنان​که امام علی(ع) می​فرمود: امامِ همه، خود پیامبر(ص) است. لذا، مسلمانان پنج نفر شش نفر می​آمدند و حضرت امیر(ع) ذکر نماز را بلند می​خواند و آنها تکرار می​کردند. در ابتدا مردان نماز گزاردند و بعد زنان مسلمان و سپس فرزندانی که به بلوغ نرسیده بودند. این کار از روز دوشنبه شروع شد و در عصر سه​شنبه تمام شد. پیکر پیامبر(ص) در شب چهارشنبه، در حضور چند نفر، در همان اتاقی که وفات یافته بود، دفن شد.

بجز نزدیکان رسول خدا(ص) کسی در به خاک سپردن پیکر آن حضرت شرکت نداشتند و هنگامی طایفه بنی غنم صدای بیل ها را شنیدند که در خانه​ی خود آرمیده بودند. عایشه می​گویدما از به خاک سپردن پیکر پیامبر(ص) خبر نداشتیم تا آن گاه که در دلِ شب چهارشنبه صدای بیل ها به گوشمان رسید


*) عایشه نیز در این مراسم حضور نداشت و از تجهیز و دفن رسول خدا(ص) خبری نگرفت، مگر آن هنگام که به تصریح خود وی صدای بیل ها را در نیمه شب چهارشنبه شنید.

**) این مطلب استنباط مرحوم علّامه عسکری است، چرا که با وجود کراهت شدید تأخیر در دفن میت، جنازه​ی پیامبر تا دو روز و دو شب دفن نشد تا همه​ی مردم مدینه، از مرد و زن و کودک و پیر، بر آن حضرت(ص) نماز گزاردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۸۷ ، ۰۸:۲۷
محمد علی



از غم دوست در در این میکده فریاد کشم

دادرس نیست که در هجر رُخَش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست  که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم

شادیم داد، غمم داد، جفا داد و وفا  با صفا منّت آنرا که به من داد، کشم

عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری  بار هجران و وصالت به دل شاد کشم

در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من  جور مجنون ببرم تیشه​ی فرهاد کشم

مُردم از زندگی بی تو که با من هستی  طرفه سرّی است که باید بَرِ استاد کشم

سالها می​گذرد، حادثه ها می​آید

انتظار فرج از نیمه ­ی خرداد کشم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۸۷ ، ۱۱:۰۷
محمد علی
در دهه​ی آخر صفر سال 11 هجری پیامبر(ص) بیمار شد. در حال بیماری، اسامة فرزند یزید -آزاد شده​ی پیامبر- را، که در آن زمان هجده ساله بود، به امیری لشکری گماشت که برود به سمت شام و با نصارای روم شرقی بجنگد. دستور فرمود که در آن لشکر، ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و سعد بن عباده و دیگر سران صحابه از مهاجر و انصار شرکت کنند، و تأکید فرمود که کسی از ایشان، از رفتن با آن لشکر، تخلف نکند و فرمود: «لعن الله من تخلف عن جیش اسامةیعنی خدای لعنت کند هر کس را که از لشکر اسامه تخلف کند (و با آن نرود).

 پس از آن، حال پیامبر (ص)، در اثر آن بیماری، سنگین شد. به لشکر اسامه، که در بیرون مدینه بود، خبر دادند که پیامبر (ص) در حال احتضار است. آنها که می​خواستند در امر خلافت دخالت کنند به مدینه بازگشتند و صبح روز دوشنبه دور پیامبر جمع شدند. پیامبر (ص) فرمود: «آتونی بدواة و قرطاس أکتب لکم کتاباً لن تضلّوا بعده ابداًیعنی: قلم و کاغذ بیاورید تا (وصیت)نامه​ای برای شما بنویسم تا بعد از من هرگز گمراه نشوید. عُمَر گفتانَّ النّبی غَلَبَهُ الوَجَعُ و عندکم کتابُ اللهِ؛ حسبنا کتاب اللهیعنی بیماری بر پیامبر غلبه کرده است -کنایه از این که نمی​داند که چه می​گوید- و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است. دسته​ای گفتند: دستور پیامبر را انجام دهید. آن دسته​ای که می​خواستند دستور پیامبر (ص) را انجام دهند غالب شدند.

در روایت دیگر، در طبقات ابن سعد، آمده است که، در آن حال، یک نفر از حاضران گفتانّ نبی الله لَیَهجُر »یعنی همانا پیامبر خدا هذیان می گوید.

 آسمان خون گریه کن ! یک صحابی، در محضر دیگر صحابه، به پیامبر خاتم(ص) چنین ناروا گفت. گر چه در این روایت گوینده را تعیین نکرده​اند، لیکن، با توجه به روایت صحیح بخاری، که پیش از این نقل کردیم، جز عمر از چه کسی چنین جسارتی بر می​آمد؟ آری، گوینده همان کس بود که گفت: «حَسبُنا کتاب الله.»*

 بارالها ! چه مصیبتی از این بزرگتر ؟

 پس از این گفت و گو و مجادله، دیگران خواستند قلم و کاغذ بیاورند، امّا پیامبر(ص) فرمودأوَ بَعدَ ماذا ؟یعنی آیا پس از چه ؟! بعد از این سخن، اگر قلم و کاغذ می​آوردند و پیامبر وصیت نامه ای می​نوشت که در آن اسم علی(ع) بود، مخالفان می​توانستند چند نفر را بیاورند و شهادت دهند که پیامبر آن وصیت را در حال هذیان نوشته است.

 در آن هنگام چون میانشان نزاع شد، پیامبر فرمودقوموا عنّی لا یَنبَغی عند نبیٍّ تَنازُعٌیعنی از نزد من برخیزید، که در محضر پیامبر نزاع کردن شایسته نیست.

 در فجر آن روز چه گذشت ؟

 بِلال، هر گاه اذان نماز می​گفت، می​آمد به درِ خانه​ی پیامبر(ص) و می​گفتالصلوة الصلوة یا رسول الله». در سحر روز دوشنبه، در وقت اذان صبح، بلال به در خانه​ی پیامبر آمد و ندای همیشگی را سر داد. پیامبر(ص)، در خانه​ی عایشه و در حال بیهوشی بود و سرش بر زانوی علی(ع) قرار داشت. عایشه به پشت در آمد و به بِلال گفت به پدرم بگو بیاید و نماز جماعت را اقامه کند. ابوبکر آمد و ایستاد به نماز صبح. پیامبر(ص) به هوش آمد و متوجه شد که در مسجد نماز جماعت بر پاست در حالی که علی بر بالین او نشسته است. پیامبر(ص) با آن حال، برخاست و وضو گرفت و بر بازوان فضل بن عبّاس و حضرت علی(ع) تکیه کرد. پیامبر(ص) را در حالی به مسجد آوردند که از شدت بیماری پاهایش روی زمین کشیده می​شد. ابوبکر ایستاده بود به نماز. پیامبر(ص) به جلوی ابوبکر آمد و نماز او را شکست و به طور نشسته نماز خواند و صحابه به پبامبر(ص) اقتدا کردند و نماز صبح را به جای آوردند. بقیه​ی وقایع در همان روز دوشنبه رخ داد و همان روز، پیامبر(ص) وفات یافت.


*) عمر، خود بدین امر اعتراف کرده است. بنا به نقل امام ابوالفضل احمد بن ابی طاهر در کتاب تاریخ بغداد و ابن ابی الحدید در شح نهج البلاغه، 97/3، در شرح حال عمر، یک روز طیّ مباحثه​ای مفصّل که میان ابن عبّاس و عمر درگرفت، عمر گفتپیامبر تصمصم داشت که، به هنگام بیماری​اش، تصریح به نام او [=علی بن ابی طالب] کند ولی من نگذاشتمنیز ر.ک: المراجعات، علّامه شرف الدین، ترجمه​ی محمّد جعفر امامی، صص 442-443.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۸۷ ، ۰۱:۰۰
محمد علی

به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه مبحث جدیدی ایجاد شده و به صورت تاریخی موضوع سقیفه مورد بررسی قرار می​گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۲۳:۵۳
محمد علی

نوشته حاضر پـــیـــام امـــام خـــمـیـنـى خـطـاب بـه مـراجـع اسـلام ، روحـانـیون سراسر کشور و... در مورداستراتژى آینده انقلاب و حکومت اسلامى است که در تاریخ 67/12/4 نوشته شده است (معروف به منشور روحانیت). توصیه اکید می​شود که این متن را حتما بخوانید گرچه به نظر طولانی می​رسد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۹:۱۷
محمد علی